متخصص رشد و توسعه کسبوکار
هکر رشد
مشاور کسبوکارهای اینترنتی
استراتژیست
دیجیتال مارکتر
متخصص رشد و توسعه کسبوکار
هکر رشد
مشاور کسبوکارهای اینترنتی
استراتژیست
دیجیتال مارکتر
این رزومه به شیوه داستانگویی تدوین شده است تا علاوه بر آشنایی با فعالیتهای حرفهای بنده، داستان زندگی مرا نیز بدانید و از مراحل پیشرفتم آگاه شوید.
در تابستان 1389 اولین کسبوکار اینترنتی خود را که یک فروشگاه اینترنتی لوازم دیجیتال کامپیوتری بود تاسیس کردم. لیست کالاهای موجود در چند مغازه اصفهان را به صورت حضوری دریافت و داخل وبسایت ثبت میکردم و پس از ثبت سفارش توسط مشتری، کالا را از مغازه خریداری و ارسال میکردم. تا اینکه به دلیل نوسانات قیمت و عدم به روز بودن قیمتهای وبسایت در هر سفارش به جای سود، کسبوکارم دچار ضرر میشد. پس تصمیم گرفتم به سراغ کسبوکار خدمات محور بروم...
پس از تحقیق گسترده راجع به دانلودسنترها و آشنایی با وردپرس، دانلودسنتر کوئیک اندروید را در پایان سال 1389 راهاندازی کردم و به عنوان تیم نویسندگان 3 نفر را استخدام کردم. تمام دغدغه من، بهروز بودن بازیها و نرمافزارهایی بود که منتشر میکردیم. پس علاوه بر اینکه مطالب نویسندگان را اصلاح میکردم تا بدون نقص منتشر شود، منابع و سورسهای بهروز را شناسایی و هر شب برای نویسندگان ارسال میکردم تا بعد از ترجمه و تست، اولین دانلود سنتری باشیم که بازی یا نرمافزار جدید را منتشر میکند. در کمتر از 2 ماه فعالیت مستمر و سفارش یک لینک در بخش لینکدونی وبسایت پیسیدانلود به صفحه اول گوگل راه پیدا کردیم. همان زمان بود که تیم نویسندگان درخواست مبالغ بالاتری کردند و مشکلات ظاهر شد. من چون دانشآموز بودم توانایی پرداخت هزینههای هاست قویتر، ویپیاس بهتر و حقوق بالاتر نداشتم و مجبور شدم وبسایت را با همان وضعیت عالی، به فروش برسانم. تصمیم گرفتم برای افزایش تجربه به سراغ کارآموزی بروم تا فوت و فن کار را بهتر یادبگیرم...
علاوه بر حوزههای جذابی که پرشینتولز پشتیبانی میکرد، در آن سالها مکان بسیار مناسبی برای تبادل نظر بین وبمسترها بود. من تا جایی که میشد و اطلاع داشتم در انجمن به سایرین کمک میکردم تا اینکه با توجه به فعالیت مستمرم با مدیران انجمن ارتباط گرفتم و چون رزومه خوبی داشتم، وارد تیم مدیریت انجمن شدم و به عنوان یکی از مدیران مشغول به فعالیت به صورت کارآموزی شدم و از افراد با سابقهای که آنجا بودند بسیار زیاد یاد گرفتم و باعث شد بیش از هرزمانی باتجربهتر شوم.
هنگام فعالیت در انجمن پرشینتولز، با تیم میهندانلود آشنا شدم و باتوجه به سابقه مدیریت دانلودسنتر مشتاق شدم تا به صورت کارآموز با میهندانلود همکاری کنم. مسئولیت من در میهندانلود نویسندگی محتوا بود و پس از چند روز که دقت و کیفیت کار من توسط مدیران تایید شد، وظیفه برنامهریزی محتوا به من داده شد تا در راس نویسندگان قرار گیرم و برنامه تولید محتوا را آماده کنم و همچنین از روند اجرا نیز اطمینان حاصل کنم تا محتوا در زمان مقرر منتشر شود.
تبیان نیاز به طراحی مجدد وبسایت و تدوین استراتژیهای جدید برای حضور پررنگتر در سطح وب داشت، و به همین دلیل نیروی جدید استخدام میکرد و من با معرفی یکی از دوستان برای کارآموزی به تبیان رفتم. وظیفه من در تبیان کمک به طراحی کاربرپسندتر وبسایت جدید و تحقیقات بازار بود تا وبسایت جدید مطابق با نیاز کاربران هدف طراحی و اجرا شود.
پس از تجربه همکاری با میهن دانلود و تبیان، به خاطر شرایط محل زندگی وارد تیم تولید محتوای آسان دانلود شدم و چند ماه به عنوان نویسنده در آسان دانلود فعالیت کردم. ولی این شغلی نبود که برای همیشه دوست داشتم داشته باشم. در فضای کاری آسان دانلود امکان پیشرفت وجود نداشت و هرروز درحال درجا زدن بودم. پس تصمیم گرفتم بازهم به سراغ تجربیات جدیدتر بروم، مثل فروشندگی...!
همیشه علاقهمند به حوزه مدیریت، بازاریابی و فروش بودم و در رابطه با این حوزهها مطالعات زیادی داشتم، از مقاله گرفته تا کتابهای این حوزه. حس میکردم با ورود به حوزه فروش میتونم بیشتر با مردم سروکار داشته باشم و قدرت مذاکره و ارتباطاتم را افزایش بدم. باتوجه به سطح آشنایی و اعتمادی که کاربران پرشینتولز به من پیدا کرده بودند، تصمیم گرفتم ورود به حوزه فروش را به صورت آنلاین و از طریق بازارچه موبایل و تبلت پرشین تولز پیگیری کنم. گوشی و تبلت دوستان و آشناهایی که تصمیم به فروش داشتند را آگهی میکردم و بعد از مذاکره با مشتری، فروش و ارسالش، حتی اگر میخواستند موارد خوبی را به عنوان جایگزین هم واسشون میخریدم و یه درصدی برای انجام این معامله ازشون میگرفتم. تقریبا از پاییز سال 1392 که دیگه وقتش رسیده بود علاوه بر فروشندگی به صورت آنلاین، وارد بازار حضوری بشم و تجربیاتم را امتحان کنم بیشتر یادبگیرم...
به واسطه اطلاعات کمنظیری که در رابطه با مشخصات و ویژگیهای گجتهای هوشمند به ویژه محصولات شرکت اپل داشتم در ابتدا به عنوان فروشنده این محصولات کارم را شروع کردم و پس از گذشت 3 ماه به رده مدیر فروشندگان ارتقا پیدا کردم، در این رده شغلی وظیفه من هماهنگ کردن فروشندگان و دادن اطلاعات گجتهای جدید به فروشندگان بود تا بتوانند مشتری را به صورت کامل راهنمایی کنند.
اوایل سال 1393 بود که برای خرید لپتاپ به پاساژ طالقانی مراجعه کردم و با پردیس رایانه سپاهان آشنا شدم. طی فرآیند خرید لپتاپ مدیر فوشگاه از سطح اطلاعاتی که داشتم شگفتزده شد و از من خواست تا اگر به دنبال شغل میگردم به عنوان فروشنده (مشاور خرید) در آنجا شروع به فعالیت کنم. چه موقعیتی از این بهتر؟! باز هم تجربه و ماجراجویی جدید. در پردیس رایانه به عنوان فروشنده و مشاور خرید کارم را شروع کردم و تمام تلاشم را میکردم که مشتریان بهترین انتخاب را داشته باشند. هرروز گجتهای جدید را بررسی میکردم و حتی با رقبایشان بررسی میکردم تا درصورت سوال مشتری قادر باشم به بهترین نحو راهنمایی کنم. تقریبا به فروشندگی مسلط شده بودم و زمان این بود که به سراغ ادامه ماجراجویی خودم بروم. پیشنهاد جدیدی به من داده شد...
یکی از همکارانی که در زمان فعالیتم در اصفهان سل، با من آشنا شده بود، شرکت جدیدی در زمینه خدمات و تعمیرات ثبت کرده بود و به واسطه اینکه کار من را در مدیریت کردن نیروهای انسانی دیده بود به من پیشنهاد کرد تا به عنوان مدیر بخش خدمات و تعمیرات در مجموعه جدیدش کار کنم و نیروها را سازماندهی کنم. سازماندهی و مدیریت یکی از علایق شدید من به شمار میرفت و به هیچ وجه دوست نداشتم این شغل را از دست بدهم. خیلی سریع قبول کردم و از همان ابتدا کار را در دست خودم گرفتم. از استخدام و آزمون گرفتن از متقاضیان شروع کردم و کم کم تیمی که خودم استخدام کرده بودم شکل گرفت. از اینجا به بعد مسئولیت این را داشتم که از این تیم بهترین خروجی ممکن را بگیرم. کار لذت بخشی بود اما متاسفانه پارس تلکام شرایط خوبی را تجربه نمیکرد و خیلی زود، همه چیز پیچیده شد و مدیر پارس تلکام تصمیم به پایان دادن به فعالیت خدمات و تعمیرات گرفت و وارد فاز فروش شد. از من خواست تا در فاز فروش هم درکنارش باشم، اما فروش دیگر جذابیتی برای من نداشت...
در این چند سال که از فضای دیجیتال مارکتینگ دور بودم، تغییرات زیادی در این صنعت به وجود اومده بود به همین خاطر تصمیم گرفتم دوباره به سراغ این حوزه برم و خودم را بهروز کنم. وارد چند دانلودسنتر شدم و از طریق ایمیل با مدیرانشان ارتباط برقرار کردم و از رزومم گفتم و تقاضای همکاری کردمو درنهایت با وبسایت اندرویدیها به توافق رسیدم و به عنوان نویسنده بخش نرمافزار کارم را شروع کردم.
تسلط خوبی داری! این گفته مدیر اندرویدیها بعد از 1 ماه فعالیت به عنوان نویسنده بود. از من خواست به عنوان سرپرست تیم محتوا فعالیت خودم را ادامه دهم. بازهم مدیریت و اشتیاق صددرصدی من. با ذوق بسیار زیاد قبول کردم. تیم محتوا اندرویدیها مشکلات بسیار زیادی داشت. از عدم کیفیت کار نویسندگان گرفته تا سرعت پایین برای انتشار محتواهای دسته اول. مذاکره با مدیریت را برای جایگزینی کامل تیم محتوا با نیروهای جدید شروع کردم و بالاخره موفق شدم کل تیم محتوا را طی فرآیند استخدام با افراد خبره جایگزین کنم و کیفیت کار را چندین پله ارتقا دهم. پیشرفت اتفاق افتاد! چیزی که عاشقشم را به دست خودم ساختم. پس از مشاهده نتیجه رابطه مدیر اندرویدیها با من بسیار بهتر شد و پیشنهادات جدید به سمتم اومد...
علاوه بر فعالیت به عنوان مدیر تیم محتوا، حالا قرار بود انجمن تازه تاسیس اندرویدیها هم زیر نظر من مدیریت شود. وظیفه من هر چیزی بود که یک انجمن تازه تاسیس نیاز دارد تا مخاطبان با آن آشنا شوند و فعالیت خود را به این انجمن منتقل کنند!
انجمن اندرویدیها به خوبی راهاندازی شد و با استراتژیهایی که برنامهریزی کردیم در کمترین زمان به موفقیت رسید. اینجا بود که مدیریت محتوا و انجمن را به افرادی که خودمان تربیت کرده بودیم سپردیم و بازهم از طرف مدیریت اندرویدیها ارتقا پیدا کردم. این بار در رده دیجیتال مارکتر ارشد فعالیت میکردم، تقریبا میتونم بگم وبسایت اندرویدیها 2 مدیر پیدا کرده بود و من اختیار کامل برای تغییر در هر قسمت سایت و یا تغییر هر نوع استراتژی را داشتم. با مدیران بخش های متفاوت ارتباط داشتم و به سمت هدف هایی که تعیین کرده بودیم هدایتشون میکردم. در این موقعیت شغلی بود که با کوچینگ و منتورینگ آشنا شدم . خیلی لذت بخش بود...
با معرفی یکی از اساتیدم، به شرکت هورامان رفتم. هورامان در زمینه مشاوره و کوچینگ کسبوکارهای آنلاین فعالیت میکرد. در ابتدای ورودم به این شرکت، باتوجه به سابقهای که در فروشندگی و ارتباط با افراد متفاوت داشتم در رده مدیر ارتباط با مشتریان قرار گرفتم تا بتوانم مشکلات شرکت را تا جای ممکن برطرف کنم و باعث اصلاح فرآیندها شوم.
فرآیندهای ارتباط با مشتریان بهبود قابل توجهی را داشت، مشتریان راضی افزایش پیدا کرده بودند و فروش شرکت افزایش یافته بود، پروتکلهایی که تعریف کرده بودم باعث شده بود که نیاز به نظارت مستقیم دیگر نباشد و کارمندان به خوبی وظایفشان را انجام میدادند. در این مرحله به مدیر پروژه های شرکت هورامان ارتقا پیدا کردم و با کوهی از مشکلات مواجه شدم! شاید یکی از دلایل اصلی نارضایتی مشتریان شرکت هم، عدم برنامهریزی دقیق و عدم رسیدگی به درخواست ها بود. لیستی از مشکلات و باگ های پروژه ها آماده کردم و تک به تک مشکلات را پیگیری کردم تا تمام آنها برطرف شد. وضعیت شرکت تقریبا پایدار شده بود و زمان آن بود که به سراغ پروژه جدید بریم. فراشاپ...
پروژه فراشاپ یک پروژه مارکت پلیس مولتی پلتفرم بود که بدون توجه به عدم تمایل من از ابتدا با کمالگرایی بیش از حد مدیر هورامان استارت خورد. دلیل عدم تمایل من برای اجرای این پروژه، مشکل در زیرساخت های شرکت بود. امکانات اجرایی برای این پروژه بزرگ در هورامان وجود نداشت ولی با اصرار مدیر مجموعه این پروژه شروع شد و پس از 6 ماه با صرف هزینه های بسیار زیاد پروژه با شکست مواجه شد.
پس از تجربه تلخ شکست پروژه فراشاپ به سمت تحلیلگر ارشد ارتقا پیدا کردم تا جلوی شکست های آینده را تا حد ممکن بگیرم.
برای معرفی خدمات هورامان به استارتاپها و کسبوکارهای نوپا و کسب تجربه نمایشگاه از مدیر شرکت دخواست کردم تا به عنوان سرپرست غرفه هورامان در نمایشگاه حاضر شوم و این مورد را هم به تجربیاتم اضافه کنم. نتیجه نمایشگاه دو سر برد بود! افزایش فروش خدمات شرکت و کسب تجربیات ارزشمند برای من.
باتوجه به فعالیتم در حوزه پروژه فراشاپ ارتباطاتی پیدا کرده بودم و به واسطه یکی از همین ارتباطات به فروشگاه اینترنتی عمو سبزی فروش معرفی شدم تا برای برندینگ و تبلیغاتشان راهنمایی کنم. نتیجه اقداماتی که انجام دادیم بینظیر بود به طوریکه هر اصفهانی با عمو سبزی فروش آشنا شده بود و فروش عمو سبزی تنها در چند ماه چندین برابر شد.
پس از نتایج خارق العاده عمو سبزی فروش در اصفهان، پیشنهاد بعدی از طرف رقبایشان برای همکاری و منتورینگ صفرتاصد مجموعه به من داده شد. اما تفاوت زیادی بین بازاروز و عمو سبزی فروش وجود داشت. تفاوت در پرسنل، منابع مالی و منابع تامین کالا. همه این تفاوت ها باعث شده بود دست من برای اقدام کردن بسته باشه و نتونم ایدههایی که داشتم را اجرایی کنم. پس نتیجه جالب نبود و من از ادامه همکاری با این تیم خودداری کردم.
به صورت خیلی اتفاقی، با آگهی استخدام دیجیتال مارکتر حرفهای در آژانس مسافرتی برخورد کردم. آژانس مسافرتی دقیقا همان چیزی بود که تا به حال تجربه نکرده بودم و میتونستم دانش خودم را بالاتر ببرم. پس برای این موقعیت شغلی اقدام کردم و توانستم طی مدت 3 ماه که در این آژانس فعالیت کردم و از طریق مارکتینگ و برنامهریزی دقیق فروش این آژانس را 1.7 برابر کنم.
زمانی که برای تحصیل در رشته مدیریت کسبوکار (کارشناسی ارشد) وارد دانشگاه نجف آباد شدم، با تیمی از اساتید دانشگاه آشنا شدم که علاوه بر فعالیت های رسمی خود در دانشگاه، تیمی به اسم مدیرسام داشتند و در حوزه آموزش مدیریت فعالیت میکردند. تصمیم گرفتم پیشنهاد همکاری را مطرح کنم. پعد از چند جلسه مذاکره پیشنهاد همکاری من پذیرفته شد و توانستم به عنوان دیجیتال مارکتر وارد تیم مدیرسام شوم و پلن های مارکتینگ و بازاریابی اینترنتی را برای کسبوکارشان برنامه ریزی کنم.
تب و ناب بازی مافیا به واسطه پخش مسابقه مافیا از فیلیمو بالاتر از هر زمان دیگری بود و یک تیم خلاق تصمیم به ساخت بازی اندرویدی مافیا گرفته بودند. این تیم نگران این بودند که باوجود هزینه و وقت زیادی که برای ساخت این بازی میکنند آیا تعداد کاربران مناسبی جذب میکنند یا خیر؟ یکی از دوستانم با این تیم در ارتباط بود و باعث شد من به این تیم نزدیک شوم و پیشنهاداتی را برای رشد انفجاریشان مطرح کنم. به محضی که این بازی منتشر شد و استراتژی ها را اجرا کردیم، رشد خارق العاده ای را تجربه کردیم. بازی لیگ های مافیا در حال حاضر بیش از 50000 نصب فعال در کافه بازار دارد.
در پایان سال 1399، وقت این بود که کار برروی پایان نامه مقطع ارشد را شروع کنم و این پایان نامه وقت و تمرکز زیادی را از من میگرفت. به همین خاطر تصمیم گرفتم به سراغ کاری بروم که نیاز به تمرکز صددرصدی ندارد. با توجه به مهارت هایی که داشتم، تدوینگری ویدئو یکی از بهترین انتخاب های در دسترسم بود.
مشاوره استراتژیک اجرا تبلیغات اثرگذار یکی دیگر از کارهایی بود که در زمان نگارش پایاننامه ارشدم انجام دادم.
پس از پایان مراحل نگارش پایان نامه، سرم خیلی خلوت شده بود وقتش رسیده بود که بعد از 11 سال کسب تجربه به سراغ مشاوره، کوچینگ و منتورینگ کسبوکارهای کوچک بروم تا بتوانم به آنها در کلیه حوزههای بازاریابی، فروش و مدیریت آنلاین و آفلاین کمک کنم که سریعتر پیشرفت کنند. این کسبوکارها عموما در اینستاگرام حضور داشتند و یا در مراحل اولیه تاسیس وبسایت بودند.